نوشته شده توسط : اریکا

 

 



:: بازدید از این مطلب : 548
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 24 اسفند 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : اریکا

دلم کمی تو را…
دروغ چرا؟؟!!
خیلی تو را می خواهد...

 

قشنگ ترین وزیباترین ساعت دنیاساعتی بودکه دیدمت

میدانی ؟!

به رویت نیاوردم !

از همان زمانی که به جای ” تو ”

به ” من ”

گفتی ” شما ”

فهمیدم پای ” او ” در میان است…

 

عشـــق تو

شـــوخی زیبــایی بود که خدا با مــن کرد…!

زیبــا بود

امــا

شــوخی بود….!!

 

 

شاید آرام تــر می شدم

فقط و فقط ....

اگر می فهمیدی ،

حرفهایم به همین راحتــــی که می خوانی

نوشته نشده اند !!!

 

دلـــــم میگـــــیرد

وقــــــــتـی مـــــیدآنم 

در دنـــــــیآیِ بـــــه این بـــــزرگی 

هیچ دلـــی نیســت کــه بـــرآیِ مـن تنـــگ شـــود...

 

گفتی که ما به درد هم نمی خوریم!.. اما هرگز نفهمیدی… من تو را برای دردهایم نمی خواستم…

 

 

 

 

 

سیگار نمی کشم

نه اینکه نکشیده ام

آخرین بار که روبه رویم

چشمهایش را بست

آخرین نخ را کشیدم



بعد ترک کردم

او را

خاطراتش را

و

سیگارم را …

تمام آنچه را که …

آرامم میکرد

گاهی مرگ برایت چقدرشیرین میشودوقتی میبینی تنهادلخوشی زندگیت بادیگری میخنده.....

 در يک آشنايی دوستانه ما با هم دست داديم . . . !! تو فقط دست دادی . . . و من . . . تمام هستی خود . . . از دست . . .

من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم همین! چرا نگاه می کنی؟ تنها ندیده ای؟ به من نخند من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم…

 

خاطـــــــــــرات بی هــــــــوا می آیند
گاهی وســـــــــط یک فــــــــــکر…
گاهی وسط خــــــــــیابان!!!
ســـــــــــردت میکنند؛ داغـــــــــت میکنند خاطـــــــــرات تمـــــــــام نمیشوند…
تمامـــــــــت میکنند

 

نوازشگر خوبی نبودی
ســـــــــــفید شده
تار مویی را که قســــــــــــم خوردی با دنــــــــــــــــــیا عوضش نمیکنی…

کسی بیاید پادرمیانی کند و

بگوید

جز خودم

پای کسی درمیان نیست …

 

از بس خوابت را دیده ام دیگر نمی گویم خوابم می آید ...
می گویم یارم می آید ...
وعده ما همان رویای همیشگی ...

 

دلم ارامش وارونه میخواهد. . .

یعنی( ش م ا ر ا). . .(!)

 

من یک فردم. . .

زوجم/تو/باش. . .(!) :)

 

ضربان قلبم...(!)

باتو:_/_/_/_

دور از تو: _\_ _\_

بدون تو:_____

 

به سَلامَتی کَسی که 3 نصفه شَب بهش زَنگ زَدَم

با صدای خوآب آلود جواب داد و گفت : فَقط اسم و آدرس ؟

بهش گفتم : اسم و آدرس کی؟

گفت :اسم و آدرس کَسی که عشقمو بی خواب کَرده !

به سلامَتی عشقَم

 

خیلی مواظب باش!!!

اگه باشنیدن صداش دلت لرزید…

اگه از بدی هاش فرار نکردی و موندی…

دیگه تمومه…!!!

اون شده همه ی دنیـــــــــــــــــــات

 

 

از اینجا که هستم

تا آنجا که هستی

وجب

به

وجب

دلتنگم ...

 

تـمـام نـتـهـاي زنـدگــي ام را نــواخـتـه ام

اسـتـاد!

اگـر نـيـايـي

ديـگـر مـوسـيـقـي نـخـواهـم نـواخـت...

بـرگـرد...

 

 

میخواهمــــــ برایت تنهایـــ ــ ـی را معنی کنمــــــ :
 
 
در ساحل کنار جاده نشسته ای ...
 
هوای سرد،
 
صدای باد،
 
انتــــــظار انتــــــظار انتــــــظار … … …"
 
دستت می سوزد با سیگار !
 
به خودت می آیی،
 
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،
 
نه" دستی" که شانه هایت را بگیرد،
 
نه" صدایی "که قشنگ تر از باد باشد ...
 
"تنهایـــ ــ ـی "یعنی این 
 
 
به سلامتی اونایی که هیچوقت سختی مرد بودن رو با راحتی نامردی عوض نمیکنن ..
 

به سلامتی کسی که دلتو شکسته

اما خبر نداره اون چیزی که شکسته

تصویر زیبایی بوده که از خودش ساخته بودی

رفتنت

آنقدرها که فکر می کنی فاجعه نیست

فقط من مثل بیدهای مجنون ایستاده می میرم .

 

سلامتـی کسـی کـه وقتـی قهـر می کنـه

اونقـدر طرفش براش مهمـه کـه

بـا غـرور کاذب رابطشـون رو نابـود نمی کنـه

و قـدم اول رو بـرای آشتـی بر میـداره

من که جز تو،
کسی را ندارم! 
ولی چرا تو را هم ندارم؟!

 

 

اگه یه روزبه یه نفرقول دادی بهاش میمونی دیگه حق نداری چراغ دلشوخاموش کنی پای حرفت وایساوعاشقش باش مطمین باش هم چیوبه پات میریزه
 
شب تو اتاق تو تاریکی منتظر روشن شدن چراغ گوشیت باشی ...

 

 

یهو چراغش روشن شه ... قلبت بتپه ....

 

تاپ ...

 

تاپ ...

 

تاپ...

 

میری برش میداری ..

 

یعنی اونه ؟؟

 

رو صفحه میبینی ...

 

قلبت میشکنه ...

 

Battery Low ...

 

وقتی کسی نباشه قلبت رو شارژ کنه ...

 

چه فرقی میکنه ...

 

گوشیت خاموش میشه ...

 

آروم رو تختت کز میکنی ...

 

وتا خود صبح به خودتو بدبختیهات بد بیراه میگی... 
 

تمام زنان دنیا

برای مردی که دوست دارند

شال گردن می بافند

جز من

که نشسته ام اینجا

و برای تو شعر می بافم ...!


به سلامتی اون پیرمردی

که وقتی‌ ازش پرسیدن عشق چیست

گفت همونی که منو پیر کرد

 

نوشت:سلام نفسم...

درحاليکه تازه بهم شب بخير گفته بود!!!

چه اشتباه تلخي

 

از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ،

 

 رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ،

 

 رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی….

 

 

 

خيلي سخته به خاطر کسي که دوستش داري
همه چيز رو از سر راهت خط بزني
بعد بفهمي
خودت تو ليستي بودي
که اون به خاطر يکي ديگه خطت زده...
افسوس!

 خدايا.....

 



:: بازدید از این مطلب : 630
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 23 اسفند 1392 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد